مرثیهای بر حقوق از دست رفته
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۸۹۹۶۳
جدا از این باور کلی برخی که عظمت هر اثر هنری متمایزی را منحصر به محیط اولیه خلق آن میدانند و اعتقاد دارند نمیتوان اثری سینمایی را براساس نوشتهای ادبی در همان سطح و تاثیرگذاری ارائه کرد، این فیلم را میتوان بهرغم برخی تفاوتهای جزئی، نمونهای قابلقبول از اقتباس ادبی در سینما دانست.
داستان با حضور رندال پاتریک مکمورفی در یک آسایشگاه روانی آغاز میشود؛ شخصیتی خاص که برای فرار از مجازات زندان، خود را به دیوانگی زده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آسایشگاه روانی در این داستان نیز تحت سلطه پرستار راچد با چنین شیوه فکری و مدیریتی است؛ ساختاری که ترجیح میدهد بیماران را بهشکل سرکوبشده از ارضای نیازهای روحیشان نگهداری کند تا افرادی هوشیار، شاداب و بالطبع خواهان حقوق ازدست رفتهشان و از این رو، داستان نگاهی انتقادی به معایب ساختارهای قدرت نیز به مخاطب ارائه میدهد.
مکمورفی پس از ورود و آشنایی با چنین محیطی، علیه رژیم تحت کنترل پرستار راچد برمی-خیزد و اوج این رویارویی، بعد از خودکشی بیماری جوان (براثر تهدیدات پرستار راچد و رفتار مستبدانه او) رخ میدهد و مکمورفی اقدام به خفهکردن پرستار راچد میکند و در اینجا یکبار دیگر در فیلم، پرسش در مورد مرز عقل و دیوانگی مطرح میشود؛ موضوعی که پیشتر مکمورفی خود به آن پرداخته بود. پس از اینکه پرستار راچد نهایتا از سوءقصد جان سالم به در میبرد، جراحی «لوبوتومی» روی مکمورفی انجام میشود؛ اقدامی که مکمورفی را تبدیل به فردی با زندگی نباتی میکند تا برای همه بیماران حال و آینده، آیینه عبرتی برای سرنوشت مبارزه با ساختار قدرت باشد؛ اما در اینجا پای «سرخپوست» به میان میآید که درواقع، فرد وعدهدادهشده برای تحقق رویای مکمورفی است. او که نمیخواهد ساختارهای قدرت به هدف مستبدانه خود برسند، مکمورفی را از «زندگی نباتی آیینه عبرتوار» رهایی داده و به اسم و در قالب شخصیت او فرار موفقیتآمیزی را به سرانجام میرساند که مک مورفی را تبدیل به اسطورهای قابل ستایش میکند، گویی که روح مبارز او در کالبد سرخپوست حلول کرده است. این داستان همچنین بهانهای برای اندیشیدن در مورد تفاوتها و مرزهای دیوانگی با عقل و نیز دیوانگی با خباثت برای مخاطب فراهم میسازد.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: دیوانه از قفس پرید
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۸۹۹۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سیمینی که دانشور بود
سیمینِ دانشور و جلال آلِ احمد زوجی بینظیر بودند و به هم میبرازیدند! سیمین نویسندهٔ جریانسازی نبود اما آثارش صاحبسبک و منحصربهفرد است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، زندهیاد سیمین دانشور را میتوان پرچمدار داستاننویسی مدرن زنان معرفی کرد. هرچند نام دانشور در کنار جلال همواره و همیشه به یاد میآید، اما او هیچگاه زیر سایه نام زندهیاد آل احمد قرار نگرفت. او به زنان ایران جرأت نوشتن داد؛ امری که بیشتر در گذشته در انحصار مردان بود و کمکم در دهههای گذشته شاهد تغییر بوده است.
هشتم اردیبهشتماه سالروز زنی است که دنیای داستاننویسی زنان ایران را وارد مرحله جدیدی کرد؛ مرحلهای که پس از او نامهایی در یادها مانده و میماند که ادبیات معاصر بخشی بزرگی از هویت خود را مرهون قلم آنهاست؛ از فریبا وفی و زویا پیرزاد گرفته تا شهرنوش پارسیپور و دیگران. سالروز میلاد او بهانهای شده است تا برخی از اهالی فکر و فرهنگ یادی کنند از خالق «سووشون». احمدرضا بهرامپور، پژوهشگر و منتقد ادبی، در بخشهایی از یادداشتی که به همین مناسبت نوشته، آورده است:
سیمینِ دانشور و جلالِ آلِاحمد نیز زوجی بینظیر بودند و به هم میبرازیدند! آلاحمد متفکّر و نویسندهٔ همه فن حریفی بود. او چهرهٔ جریانسازی بود و دریچهای که بهخصوص از منظرِ گفتمانِ فرهنگی به روی داستاننویسان گشود با همهٔ اماواگرهایش همچنان پیروانی دارد. مؤلفههای نثر پرتکاپوی او که مهمترین دستاوردِ نویسندگیاش بود، در نویسندگان پس از او تکثیر شدهاست. دانشور زمانی با آلاحمد آشنا شد که هرکدامشان تجربههایی را در عالم نویسندگی از سرگذرانده بودند. او نیز مانندِ جلال، هم در محافلِ روشنفکری (بهویژه «کانون نویسندگانِ ایران») فعّال بود و هم آثاری در زمینههای داستاننویسی، ترجمه و زیباشناسی در کارنامهاش دارد.
زنی با عطری از گلهای نارنجدر بخش دیگری از این یادداشت آمده است: سیمین نویسندهٔ جریانسازی نبود اما آثارش صاحبسبک و منحصربهفرد است. این دو، بهرغمِ آنکه در پارهای مسائل و مباحث چندان همرأی نبودند، اما «کُفوِ» هم بودند و بهرغم اتفاقهایی که ممکن بود به جداییشان بینجامد، عمری در کنارِ هم عاشقانه زیستند.
نامههایی که جلال و سیمین به هم نوشتند در چند جلد منتشر شده و حاکی از این دلدادگیها است. سیمین نه دنبالهروِ جلال و جار و جنجالهایش بود و نه در برابرِ او قرار میگرفت؛ او همواره درکنارِ جلال میایستاد، البته با حفظِ حریمِ شخصی و مراقبت از استقلالِ فکری و ادبیِ خویش. و جلال حضورِ مستقیم و غیرِ مستقیم و نمادین در آثارِ او نیز دارد. یوسفِ مبارزِ سووشون و سرِ پرشوری که دارد، غربستیزیهای جلال را بهیادمیآورَد. در جزیرهٔ سرگردانی نیز شخصیتِ واقعی و تاریخیِ آلِاحمد در بخشهایی از داستان حضور دارد.
همچنین قرار است به مناسبت سالگرد تولد زندهیاد دانشور و سالگرد ازدواج سیمین و جلال مراسمی فردا، 9 اردیبهشتماه ساعت 14:30 در خانه-موزه جلال آل احمد واقع در تجریش، دزاشیب، خیابان شهید رمضانی، کوچه سیمین دانشور، کوچه پسندیده، بنبست ارض، پلاک 1 برگزار شود.
انتهای پیام/